نشست سبزهای مالزی

دیروز رفته بودم جلسه سبزهای مالزی. نشست خیلی خوبی بود، منظم و حرفه ای. سخنران اصلی نشست، اسماعیل گرامی مقدم بود، مشاور مهدی کروبی و عضو حزب اعتماد ملی. محمد تقی کروبی هم به لطف اسکایپ میهمان جمع بود و بساط پرسش و پاسخ هم پهن بود. کروبی خیلی خوب حرف زد، حرف های خوبی هم زد. دو سه نکته مهم هم گفت، مثل اینکه آقای خامنه ای یک بار در دیدار با خاتمی گفته بود که اعتقاد دارد رهبری باید دوره ای باشد. تاکنون نشنیده بودم. گرامی مقدم هم یک خبر انتخاباتی داد و گفت خاتمی 60 نفر از نزدیکان و مشاورانش را صدا زده، جلسه گذاشته اند و تصمیم بر آن شده که در انتخابات شرکت کنند. عبدالله نوری هم مصر است که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود و انتظار دارد که همه از جمله خاتمی و موسوی خوئینی ها پشت سر او بایستند. دو گزارش خبری پیرامون این نشست در جرس و کلمه منتشر شده ولی به نظرم ناکافی بود و جامع هم نبود و نقاط مهم نشست برجسته نشده بود. رسانه ای کردن یک نشست به این خوبی، مثل میوه چینی از یک درخت می داند.  به گمانم هم بچه های برگزار کننده باید اطلاع رسانی را جدی تر بگیرند و هم رسانه های فعال در این حوزه، بیشتر سراغ شبکه های فعال ایرانی در کشورهای مختلف بروند.

یک مطلب، یک نشانه

الف: در روزهای اخیر در خبرها داشتیم که "ساعت کاری ایرانیان به 22 دقیقه در روز رسیده است." خبر 29 اردیبهشت 91 در خبرگزاری مهر با استناد به گزارش مرکز پژوهش های مجلس منتشر شده است. ( آرشیو مهر گویا مشکل دارد:

http://khabaronline.ir/detail/214228/economy/market

تاریخ انتشار گزارش مرکز پژوهش ها مشخص نیست و معلوم نیست منظور سال 91 نسبت به سال 90 بوده یا سال 90 نسبت به سال 89 که با توجه به تاریخ انتشار گزارش، به نظر می رسد دومی درست تر باشد. در همان ایام، زمان گزارش مهر به رول معمول در رسانه های مکتوب کپی و یا با افزودنی هایی بازنشر شده است. 

ب: 19 بهمن 91 دوباره خبر مورد توجه قرار می گیرد و خبرگزاری تسنیم همان خبر را در قالب گزارشی منتشر و دوباره در سایت های مختلف و احتمالا روزنامه ها کپی می شود. نکته اینکه چنین آماری در ماه های دیگر سال هم به طور متناوب مورد استناد سایت ها قرار گرفته است و درباره اش تحلیل و گزارش نوشته شده است. 

ج: 25 بهمن 91 سایت خبرآنلاین گزارشی درباره این موضوع می نویسد. نویسنده در لید مطلب برای زنده کردن خبر یا به هر دلیل دیگر، از انتشار تاریخ دقیق خبر یا گزارش مجلس خودداری می کند و نتیجه می گیرد: :با این حساب، کار مفید کارمندان نسبت به سال گذشته به یک سوم کاهش یافته است." نتیجه گیری نویسنده غلط است. چون اصل خبر مربوط به ماه دوم سال 91 است و نوشتن این جمله در اواخر ماه 11 سال 91، قطعا از نظر فنی نادرست است و ممکن است این آمار اکنون تغییر کرده باشد. نویسنده قبل از این نتیجه گیری نوشته "سال گذشته این رقم یک ساعت و 4 دقیقه یا به عبارتی 64 دقیقه بود." اگر منبع این گزارش، گزارش مرکز پژوهش ها باشد، به احتمال زیاد منظور سال 89 است نه سال 90. گزارش اشتباهات آماری دیگری هم دارد، مثلا سقف کار مفید در ایران را هفته ای 6 ساعت در نظر گرفته است، بعد کار مفید سالانه را 800 ساعت در نظر گرفته و نتیجه گرفته که "در میان کشورهای جهان سوم که آماری از آنها در زمینه ساعت کار مفید سالانه منتشر شده است فقط کویت با 600 ساعت و عربستان با 720 ساعت کار مفید کمتری نسبت به کارمندان ایرانی دارند." در حالی که با هفته ای 6 ساعت، حتی بدون در نظر گرفتن تعطیلات، ساعت کار مفید در ایران 312 ساعت می شود و نصف کشوری چون کویت. با این وجود، این گزارش بازتاب فراوانی در سایت های مختلف داشت و احتمالا بسیاری از روزنامه ها هم آن را کپی کرده اند، کسی هم حوصله چک کردن آمار را قاعدتا نداشته. 

د: چند روز بعد، انبوه رسانه ها به ویژه رسانه های خارج از کشور، متوجه خبر می شوند و شروع به بازنشر انتقادی تر و حتی تحلیل می کنند، از جمله در بی بی سی فارسی

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/02/post-472.html.

نویسنده این تحلیل تاکید کرده احتمال آن که این رقم توسط یک دستگاه حکومتی کمتر از میزان واقعی بیان شده باشد بسیار اندک است چون این دستگاه‌ها نمی خواهند (به قول خود آنها) تصویر سیاهی از جامعه‌ ایران عرضه کنند. احتمال بیشتر از واقع بیان شدن آن بسیار بیشتر است. 22 دقیقه در روز می شود 2 ساعت و اندی در هفته و حدود 9 و نیم ساعت در ماه و بدون در نظر گرفتن تعطیلات، 105 ساعت در سال می شود. بعید است دیگر را بشود کمتر از این در نظر گرفت 

نتیجه: بی دقتی و میل مفرط به کپی کاری، وضعیت واقعا بد و نامطمئنی در روزنامه نگاری تحقیقی به وجود آورده، رسانه معتبر و غیرمعتبر هم نداریم، کسی حوصله جستجو و ندارد، آمار و زمان ارزش خاصی ندارد، فقط باید نوشت، به ویژه اگر عدد به درد نق زدن بخورد.

نسبت سوزن سبزها و دل و روده مسیح علی نژاد

 مسیح علی نژاد را سال ها پیش در یزد دیدم، به گمانم سال 83 بود. روزنامه ای داشتیم و مسیح آمده بود دیدارمان، خوشحال بودیم از آمدنش. خیلی سریع نق زدنمان شروع شد درباره مطبوعات محلی، رنجی که می کشند و قدری که دانسته نمی شود، ولی مسیح امیدواری داد، به اشاره گفت که اینقدر نق نزنید، کار کنید، همین شیوه را هم خودش پیش گرفته در همه این سال ها. بچه شهرستانی هایی مثل ما، آن زمان حس دوگانه ای نسبت به مسیح داشتند، برخی حسادت می ورزیدند، می گفتند این رفته تهران، الکی الکی بزرگ شده و برخی هم خوشحال بودند که یک شهرستانی، سری بلند کرده است و خوشحال تر بودند که مسیح، شهرستانی بودنش را انکار نمی کند. پس از آن هم دو بار دیدمش، زمانی که ایلنا بودم و او شتابان آمد و شتابان رفت. این چند نکته که نوشتم یعنی نق نزدن، انکار نکردن و شتابان رفتن، به گمانم همواره با مسیح بوده است و همچنین جسارت داشتن. مثل این بچه های الکترونیک که دوست دارن دل و روده هر وسیله برقی را بریزند، بیرون، او هم دوست داشت دل و روده خیلی چیزها را بکشد بیرون و موفق هم شد. البته آن طرفی ها هی سعی کردن دل و روده زندگی مسیح را به تلافی بیرون بکشند. این تلاش برای کشیدن دل و روده کار و زندگی در میان خانواده روزنامه نگاران هم رایج است البته، مسیح هم خودش چند باری گرفتار حاشیه هاش شد و حتی به حاشیه ها دامن زد ولی مدتی است که اوضاع بیشتر دستش آمده و بی خیال تر نشان می دهد درباره این چیزها. بهانه نوشتن این مقدمه طولانی، دیدن چند قسمت از تجربه جدید مسیح بود و بخشی از آنتن صدای آمریکا شدن و خبرساز شدنش. قبلا مسیح با پادکست هایش، در عالم رسانه های غیرمکتوب، فعال بود. آن هم تجربه خوبی بود و نشان داد که گاه به خوبی می شود یک فرد، یک رسانه باشد و صدای خیلی ها از جمله خانواده کشته شدگان سال 88 و خانواده زندانیان را به جهانی وسیع برساند، ولی این تجربه مسیح مهم تر آمد به نظرم. بالاخره او سال ها در روزنامه و سایت کار کرده بود، دل و دستش بوی کاغذ می داد، اهل این حرفه می دانند که سخت است رفتن از دنیای کاغذ به دنیای تصویر. مسیح اما بدون توجه به این سختی، این کار را کرده است. برنامه اش حس دوگانه ای به آدم می دهد، روایت صریح درباره سیاست همواره به دل می چسبد ولی نوع ارایه اش خیلی مهم است. آنتن گاه خوب اجرا نمی شود و اگر برنامه مسیح خوب هم اجرا شود، به دل مخاطب نمی نشیند. در بعضی برنامه ها، مسیح  خوب لباس نمی پوشد و خوب هم روی صندلی اش نمی نشیند، البته هی دارد بهتر می شود. تحلیلش بر روایتش می چربد، گاه انگار زورکی می خواهد چیزی را توی مغز مخاطب فرو کند، در صورتی که لایک های صفحه اش در فیس بوک نشان می دهد که نیازی به این کار نیست، او مخاطب خودش را پیدا کرده است. گاهی هم یادش می رود تن صدایش را تنظیم کند و مهربانانه تر حرف بزند، با تحکم حرف می زند، جمله هایش می خورد توی صورت آدم. کارش البته خیلی سخت است، چون همانگونه که خیلی ها مطرح کرده اند، برنامه اش با بخش اول آنتن، وصله ناچسبی نشان می دهد ولی مسیح دارد زورش را می زند، مثل همیشه و کارش را می کند. فکر می کنم اگر گیر این تغییرات افتاده بود، کارش ناتمام می ماند و یا بدتر می شد. از این زاویه که او به جای نق زدن، کار خودش را انجام می دهد، می توان مسیح را تحسین کرد. اینها در مقام طرفداری از مسیح یا مخالفت با او نوشتم، درباره توصیف یک واقعیت نوشتم که مسیح 8 سال پیش گفت، نق نزن، کارت را بکن. این جمله را چند روز پیش مرتضی کاظمیان هم در نوشته ای که در سایت جرس منتشر شد، به خوبی تاویل و توصیه کرده بود، فکر کنم عنوانش این بود: "سبزها، یک سوزن به خود."

سبز در سبز

بچه های سبز مالزی، پس فردا ( یک شنبه) برنامه ای تدارک دیده اند با عنوان " حصر آفتاب"، به مناسبت دومین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز. قرار است اسماعیل گرامی مقدم، مشاور مهدی کروبی در این برنامه سخن بگویید. خوشبختانه خیلی دور نیست و فرصتی است مطلوب برای آشنا شدن با سبزهای این سرزمین سبز.

حسن حبیبی؛ مردی که لیلای گل آقا بود

سومین گزارش چهره ضمیمه هفت صبح، حسن حبیبی بود، نچسبید ولی نوشتمش:

"چنين جمع صميمي از چهره هاي جناح هاي مختلف فقط در مراسم حج ديده مي شود." این جمله را مرحوم کیامرث صابری فومنی (گل آقا)، آذرماه سال 80 پیش در مراسمی رونمایی از کتاب "با حسن حبیبی در گل آقا" گفت. مراسمی که در صف اولش حسن حبیبی و خاتمی نشسته بودند، در صف دومش حدادعادل و عطالله مهاجرانی. کروبی، عباس سلیمی نمین، سعید حجاریان و ... دیگران نشسته بودند. 12 سال و اندی پس از آن روز، بار دیگر مرگ مردی که گل آقا او را شمس تبریز خود می خواند، حج سیاسی دیگر رقم زد و انبوهی از اصولگرایان و اصلاح طلبان که این روزها به راحتی حاضر نیستند کنار هم در یک مجلس بنشینند، آلبومی از عکس های یادگاری به جا گذاشتند.

ادامه نوشته

حسن روحانی، دیپلمات خوش تیپ و دردسرهای هسته ای

این دومین گزارش چهره است برای هفت صبح: گزارشی از زندگی سیاسی و فعالیت های انتخاباتی حسن روحانی.

شیخ دیپلمات، زاده استان سمنان است، همچون محمود احمدی نژاد. این اما تنها شباهت این دو است، در دو قطب مخالف سیاست ایران ایستاده اند و بسیاری را گمان بر این است که حسن روحانی، نماینده اصلی طیف هاشمی رفسنجانی در انتخابات 92 خواهد بود و برنامه های مفصلی هم در نقد احمدی نژاد و یارانش خواهد داشت، نقادی هایی که در چند روز اخیر شدت گرفته و حسن روحانی در مقام یک کاندیدای انتخابات 92، می کوشد یک منتقد تمام عیار نشان دهد.

ادامه نوشته

حداد عادل و کابوس دقیقه 90

این مطلب را برای ماهنامه صنعت و توسعه نوشتم، شماره 59 که ابتدای بهمن ماه منتشر شد. در واقع گزارشی است از پیدا و پنهان تحرکات انتخاباتی حدادعادل: 

«پس از سکوت 4 ساله در مقطع تبديل مجلس هشتم به مجلس نهم احساس تکليف کردم و اگر تا روز راي‌گيري زنده باشم، داوطلب رياست مجلس مي‌شوم ولو اينکه غير خودم کسي به من رأي ندهد.» این جملات را غلامعلی حدادعادل خردادماه امسال گفت و خیلی ها تعجب کردند. خیلی ها که حدادعادل را از نزدیک می شناختند، می دانستند او چندان اهل درگیری در میدان سیاست نیست و به قول احمد توکلی، اهل خیز نیست. این تغییر البته کارآمد نبود، حدادعادل در رقابت با لاریجانی شکست سختی خورد، همچنانکه پیش از آن، در ماجرای حکمیت برای پایین کشیدن سعید مرتضوی از تخت تامین اجتماعی شکست خورده بود و بعد از آن هم بی خیال ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس – که در مجلس هشتم رئیسش بود- و کمیسیون آموزش و تحقیقات – که دلش می خواست در مجلس نهم رئیسش باشد- شد تا ناکامی سوم را تجربه کند. سه ماه و اندی پس از آن روزگار بد، دوباره حدادعادل جمله اش را تکرار کرد: «اگر روزی احساس تکلیف کنم، همچنان‌ که در انتخابات ریاست مجلس در همین دوره اتفاق افتاد، به میدان می‌‏آیم، حتی اگر بدانم که یک رأی بیشتر نخواهم آورد.» این بار مقصد مهم تر و بزرگ تر بود،  پاستور، صندلی ریاست جمهوری.

ادامه نوشته

تجدید فراش عسگراولادی در 80 سالگی

هفت صبح ضمیمه ای دارد هر دوشنبه، گزارش چهره سیاسی اش را قرار شده بنویسم، این اولی اش بود که گزارشی است از زندگی سیاسی حبیب الله عسگراولادی، سوژه شماره یک این روزهای سیاست ایران

حبیب الله عسگراولادی، مرد شماره یک موتلفه ای ها، با حرف هایش درباره موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی این روزهای سوژه برتر سیاست و رسانه است. مقاله می نویسد، سخنرانی می کند، مصاحبه می کند، نقد می شنود و می نویسد، می خواهد برود با دانشجویان گفت و شنود کند. پیرمرد معمولا خیلی باحوصله، آرام و شمرده حرف می زند، با لایه های مختلف اهل سیاست رفت و آمد دارد، معتبر و معتمد هم هست، چه در بازار و چه در سیاست. این روزها اما حرف هایش جنجال برانگیز شده است، این حرف ها را سه سال پیش، پس از روزهای تند و تلخ انتخابات 88 هم زده بود ولی چنین بازتابی نداشت. می گوید همه هدفش این است که موسوی و کروبی را از دست جنبش سبز و فتنه گرهای خارجی نجات دهد ولی پاسخ می شنود که برای بازگشت این چهره ها، راهی جز توبه نیست و این کارها، زبان اصلاح طلبان را دراز می کند. در واقع واکنش ها علیه او چنان تند بوده که زمزمه های جدایی او از حزب موتلفه و حتی قطع ارتباط برخی نهادهای اصولگرا با حزب موتلفه یا جبهه پیروان خط امام و رهبری به میان آمده است.

ادامه نوشته