واکاوی رفتار کرباسچی، دور از چشم سعید امامی
مصاحبه تند و تیز غلامحسین کرباسچی با روزنامه اعتماد ملی در مذمت خاتمی و مدح کروبی و مهاجرت دسته جمعی بر و بچه های قوچانی به این روزنامه از مهمترین تحرکاتی بود که نفر اول شدن کروبی در اردوگاه اصلاح طلبان برای انتخابات آینده را دنبال می کند. این فعالیت ها که مخالفت قوی با حضور محمد خاتمی را در بر دارد، روزگاری در قالب خواهش و اخلاق گرایی – مقاله داستان شیخ و سید قوچانی – دنبال می شد، اینک جنبه عمل گرایی بخود گرفته و نشانه هایی چون سایت تغییر – به عنوان نماد اصلاح طلبان عملگرا – را علم کرده است. ظاهر ماجرا خبر از تولد تکنوکرات های تازه ای در فضای سیاسی ایران می دهد و کارگزارن سازندگی در هیبتی جدید متولد می شوند، چیزی که محمد قوچانی آن را راست مدرن نامیده است. از این داستان – که شرحی مفصل می طلبد- بگذریم، پرسش جدی تر این است که چرا باید مثلا غلامحسین کرباسچی که روزگاری قربانی انتقام اصولگرایان شده است، اینک باید هوس معاون اولی شیخی را کند که در میان اصلاح طلبان، نزدیک ترین فرد به اصولگرایان بوده و خواهد بود؟ خوب! برای درک بهتر باید انتخابات گذشته را واکاوی کنیم. در مجموع، دلیل جمع شدن همه روشنفکران – از لائیک تا دینی – پشت سر هاشمی و جبهه گیری تند علیه احمدی نژاد، تعبیری اغراق آمیز بود که در بیانیه معروف روزنامه نگاران و روشنفکران آورده شد: جلوگیری از جلوس فاشسیم در ساختار حکومتی ایران. درست یا نادرست، بخش مهمی از همین قشر بر این باور است که انتخاب احمدی نژاد در دور دوم، علاوه بر احتمال – البته ضعبف - حذف کامل اصلاح طلبان از دنیای سیاست، نهادینگی فاشیسم ایرانی را در پی خواهد داشت. پس باید به هر طریق ممکن از پیروزی احمدی نژاد جلوگیری کرد. اما برای تحقق چنین آرزویی چرا باید کروبی که نزدیکترین یارانش می دانند شانس رای آوری اش در مقایسه با خاتمی و یا میرحسین موسوی، بسیار کمتر است، انتخاب اول باشد:1- کروبی کاندیدایی است که حساسیت کمتری روی او وجود دارد. این را حتی خاتمی هم بارها تایید کرده است که در ساختار فعلی باید کسی وجود داشته باشد که حساسیت زا نباشد. حمایت ضمنی جناح اصولگرا کروبی علاوه بر اطمینان آنها به رای پایین کروبی، به اعتماد حداقلی آنها به شیخ نیز برمی گردد. 2- ساختار و ذهنیت حکومتی در ایران مبتنی بر لابی و رابطه است. این خصیصه در فرهنگ و ساده ترین رفتارهای روزمره ما تا عالیترین سطوح حکومتی نهادینه شده است. کروبی نماد و سرسلسله جنبان این رفتار در اردوگاه اصلاح طلبان است. 3- در روزگاری که جمهوری اسلامی از سوی مخالفان خارجی به شدت تحت فشار قرار دارد و از سوی به طور قوی احساس می کند که با توجه به شرایط منطقه ای، احتمال حمله نظامی به ایران وجود ندارد، رفتارش با مخالفان بی پرده تر و متفاوت است. به رفتارهای اخیر با شیرین عبادی توجه کنید. دبیرکل سازمان ملل هم برایش بیانیه می دهد ولی برای ایران تفاوتی نمی کند. در این شرایط که بقا شرط اول است، مصلحت حکم می کند که پا را جای سفت گذاشت. بخصوص اینکه خاتمی در قضایایی مانند کوی دانشگاه، عبدالله نوری، اکبر گنجی و حتی مهاجرانی و همین کرباسچی - که دلگیری و عقده هایش بدجوری در حرف های کرباسچی علیه خاتمی، خودنمایی می کند- امتحانش را پس داده و نقطه درخشانی مانند لقمانیان در کارنامه کروبی وجود دارد. 4- در آینده سیاسی جمهوری اسلامی نیز اگرچه حمایت از کروبی مانند شمشیر دولبه است، یعنی بالاخره از سوی اصولگرایان به صفت اصلاح طلب شناخته می شوی و از سوی اصلاح طلبان به سازشکاری متهم می گردی، ولی لبه های این شمشیر کندتر از آن است که گردن کسی را بزند. راه برگشت وجود دارد. 5- با استناد به نکته دوم، بقای سیاسی در ایران مبتنی بر داشتن سرشاخه های لابی کننده قوی است. برای کارگزارن سازندگی، روزگاری است که هاشمی رفسنجانی این نقش را بازی می کند؛ پدر معنوی. هر چه تعداد این سرشاخه ها بیشتر شود، احتمال حذف کمتر است. خوب! اضافه شدن کروبی به فهرست پدرخوانده ها، موضوع کم اهمیتی نیست. روزگاری هاشمی رفسنجانی به نهضت آزادی ها نصحیت کرده بود که به طور کامل از حاکمیت کنار نکشند تا بدجور حذف نشوند، اینک کارگزارانی ها در عمل به این توصیه می خواهند هرچه بیشتر به نظام متصل شوند. 6- در انتخابات گذشته دکتر سروش با اشاره به لزوم قناعت به دموکراسی مینیمال، کروبی را انتخاب برتر می دانست. همین روحیه قناعت گری – که در روان ایرانیان نیز جلوه گری های بسیار داشته است - نیز برای دفاع دوباره از کروبی کافی است. 7- در این میانه ممکن است که از سوی کرباسچی و امثالهم رویاهایی مانند تغییر در ترکیب شورای نگهبان با پیگیری کروبی مطرح شود که این ترفند نیز با امید به قدرت چانه زنی کروبی ها و همچنین برای جلب توجه آرای خاموش بکار برده می شود. 8- در نهایت اینکه دکترین " فشار از پایین، چانه زنی در بالا" اکنون به "فشار و چانه زنی در بالا" تغییر یافته است، برای بقا و امکان سیاست ورزی. و چنین است که دشواری های سیاست ورزی و خصوصیت تکنوکرات های ایرانی را نیز بدین فهرست اضافه کنیم، می توانیم دلایل رفتارهای امروزه کرباسچی و امثالهم را بهتر درک کنیم. اما در روزگاری که محمد قوچانی به نمایندگی از این قشر از تمایل و امکان سیاست ورزی در سایه ظرفیت ها و ارزش های نظام و قانون اساسی و رهبری انقلابی سخن می گوید، باید دید که نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیز از وجه مثبت اخلاق سیاسی از موضعی نرم تر سخن می راند و در نگرش عقلانی، دلخوش به کبریت های بی خطر می شود و سوپاپی تازه بروی خویش می گشاید و یا اینکه از در اخلاق کثیف وارد می شود و بر جسد مرده هم لگد می زند. تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی، وجه رحمانی و عقلانی را تایید می کند، به شرطی که روح سعید امامی در جایی و کسی حلول نکند.
متولد تیرماه 56/روزنامه نگار/به سیاست و جامعه شناسی علاقه مندم/درباره همین چیزها می نویسم/ با رسانه هایی چون ايلنا، كلمه، تهران امروز، مثلث، صنعت و توسعه، هفت صبح و ... همکاری داشته ام.