چالش‌هاي تازه شيخ صبور

اين مطلب را كه در واقع مروري است بر زندگي و سياست ورزي آيت‌الله حائري شيرازي، براي روزنامه تهران امروز نوشتم كه در روزنامه اندكي سانسور شد:

«توجه به منشور کورش و مواردی از این قبیل به خاطر این است که می‌خواهند ملی‌گراها به سمت دشمنان نروند.» اين جمله، تازه‌ترين بخش از مجموعه دفاعيه‌هاي آيت‌الله حائري شيرازي از سياست‌هاي فرهنگي احمدي‌نژاد و مشايي است كه اين روزها با واكنش‌هاي انتقادآميز بسياري روبرو شده است. دفاعيه‌هايي كه اين روزها بيش از هر زمان ديگر، شيخ 74 ساله را در كانون توجه قرار داده است و سبب شده كه او پس از سال‌ها سياست‌ورزي محلي و در حاشيه‌بودن، به يك سياست‌ورز ملي برجسته تبديل شود و در متن منازعات سياسي ايران قرار گيرد.

وجوه چندگانه يك شخصيت

دي‌ماه 1360، اندك زماني پس از ترور آيت‌الله دستغيب، شيخ محي‌الدين (محمدصادق) حائري‌شيرازي بر كرسي نمايندگي ولي فقيه و امام جماعت شيراز تكيه زد. اين صدارت، 27 سال طول كشيد. آيت‌الله به خواست خود ولي از سر نارضايتي و در اعتراض به رفتار يك نهاد نظارتي، كناره‌گيري كرد، اين كناره‌گيري ابتدا پذيرفته نشد ولي پس از چهار بار تكرار، سرانجام مقبول افتاد، شيخ از شيراز رفت و رحل اقامت در قم افكند. گوشه‌نشيني شيخ اما چندان به طول نينجاميد و نام او به عنوان يكي از اساتيد اخلاق دولت احمدي‌نژاد، شنيده شد كه بايد چهارشنبه هر هفته با اعضاي كابينه، سلوك اخلاقي‌بودن بياموزد – اين عنوان براي مدتي به سبب آنچه آيت‌الله عذر شخصي ناميد، سلب شد ولي پس از مدتي، دوباره او به كابينه بازگشت-. اما اين عنوان تازه براي شيخ، چندان عجيب نبود، آيت‌الله سال‌هاست كه دلبسته اخلاق و عرفان است و بسياري به ياد دارند دهه پنجاه، كه آيت‌الله در قلب محله كليميان شيراز زندگي مي‌كرد، كلاس اخلاقش پابرجا بود و شاگرداني چون عبدالله شهبازي و محمدجواد مظفر، درس از استاد مي‌آموختند. اخلاقيات اما تنها دلبستگي غيرحوزوي شيخ نبود، او اهل ورزش هم هست، و به همين سبب عضو هيئت رئيسه فدراسيون تيراندازي مي‌شود، به اقتصاد هم گوشه چشمي دارد، و از همين منظر در شيراز، باني طرح «فراحت در فلاغت» مي‌شود و دغدغه‌ اولش، آبادكردن باغ‌هاي زيتون مي‌گردد. و البته همين تلاش‌ها، حاشيه‌هايي را براي شيخ رقم زد و او را سخت ناخشنود ساخت، نماينده شيراز در مجلس(قادري) عليه طرح‌هاي آيت‌الله سخن گفت، منتقدان و مخالفانش، عبارت «زمين‌هاي آقاي حائري» را ورد زبان شيرازيان كردند – و همين شايعات و حرف‌ها بود كه در نهايت پاي شاگرد شيخ (عبدالله شهبازي)، شاگرد ديرينش را كه اينك منتقدي افشاگر شده بود، را به دادگاه و بازداشتگاه كشاند) ولي شيخ راضي بود و بارها، از ايده‌هايش دفاع كرد و از موفقيت‌هايش گفت:« الان چند سال است كه توليد نهال زيتون فلاحت از كميت و كيفيت در كشور اول است و دو سال قبل هم وزير كشاورزي وقت جايزه توليد بهترين روغن زيتون كشور را به فلاحت داد.» دغدغه‌هاي شيخ در حوزه اقتصاد،‌ محدود به عمل نبود و او در عرصه نظر هم ساليان سال است كه عليه نظام فعلي بانكداري و بهره‌هاي بانكي سخن مي‌گويد، و حتي عقيده دارد كه اگر اين عقده سرطاني(نظام بانكي و تعاوني‌هاي اعتباري) برچيده شود، «مشكل حجاب هم حل مي‌شود.» و در مهاجرتش به قم هم گفته شد كه مهمترين دغدغه آيت‌الله در اين شهر حوزوي، رسيدگي به امور فقهي و علمي در بخش اقتصاد اسلامي است. مهاجرت شيخ به ديار حوزويان در حالي صورت گرفت كه برخي منتقدان وي در شيراز، سخت گلايه‌مند بودند كه او در دوران بيست‌ و هفت‌ ساله‌ حضورش در شيراز، توجهي براي رونق دوباره و احياي اعتبار و عظمت حوزه‌هاي علميه شيراز و همچنين تربيت شاگرداني در اين راستا نداشته است. به عقيده منتقدان، اين غفلت در حالي صورت گرفت كه در اين دوران، برخي رقباي سياسي و مذهبي وي به شدت به تشكيل شبكه‌هاي مذهبي و تربيت شاگرد مشغول بودند.

درس‌هاي سحري آيت‌الله

علاوه بر اين، حائري‌شيرازي در فضاي شعر هم سير مي‌كند، و بدين اعتبار، باب حافظ خواني مي‌گشايد و در « درس سحر»، تفال مي‌زند و بر ابيات خواجه شيراز، شرح مي‌نويسد، چه كه پس از خواندن 1500 خطبه، شيخ وقت وداعش از مردم شيراز (دي‌ماه 87)، خطبه آخر را با شعر پايان ‌برد: « يوسف گمگشته باز آيد به كنعان، غم مخور». و همين ابيات نيز پاياني بود بر نامه مشهورش به مقام معظم رهبري، پس از حوادث انتخابات، همچنانكه در دوران زعامتش در شيراز، هنگام سفر مقام معظم رهبري به شيراز، با شعر ديگري از حافظ به استقبال ايشان رفته بود:« هزار جهد بکردم که یار من باشی/ مرادبخش دل بیقرار من باشی.» آيت‌الله در وجهي‌ ديگر، در عرصه علوم انساني و مبارزه با انديشه‌هاي غربي فعال است. به گفته او، كرسي علوم انساني در دانشگاه‌ها همچون «تنگه احد» هستند – شيخ از جواني شيفته دانشگاه بود و حتي روزگاري براي شركت در كنكور و يا استخدام در ژاندارمري به تهران آمد كه بخت با او يار نشد-، علوم غربي عين «نجاست» هستند و نتيجه‌اش، «روابطي است كه اكنون بين دختر و پسرها حاكم است.» بدين دغدغه‌ها و علائق، اگر تسلط آيت‌الله بر زبان انگليسي و آشنايي عميقش با زبان عربي و بالاخص عبري و متون يهود – به گفته حجت‌الاسلام حسيني‌الهاشمي، برادر همسر حائري شيرازي، علماي علم يهود هر وقت گير مي‌کردند در تورات و ترجمه تورات و لغات عبري به ايشان مراجعه مي‌کردند- را بيافزايم، كتاب‌هايش در باب تربيت كودك، آئين همسرداري و «ازدواج موقت» – كه به گفته آيت‌الله، انتخاب شريك زندگي و ازدواج دائم مانند خانه ساختن است و چادر زدن در بين سفر، مانند «ازدواج موقت» است و در اين شرايط، ازدواج موقت از«موقتا ازدواج» بهتر است- را ورق بزنيم، به روشني هويداست كه شيخ شيرازي با آن لهجه شيرينش، گفتني‌هاي بسيار براي مخاطبان خويش دارد.

خانواده‌ آيت‌الله

خانواده آيت‌الله اگرچه در شيراز، از حيث تاريخي چندان بنام نيستند – پسوند «حائري»، از آنجا آمده است كه نام ديگر كربلا، «حائر» است و كساني چون پدر آيت‌الله كه زماني در كربلا زيسته‌اند، بدين صفت مشهور شده‌اند، همچون آيت‌الله عبدالكريم حائري يزدي، مادر حائري از طايفه نمازي‌هاي شيراز است كه از جمله خيرين بس مشهور اين ديار هستند- ولي در ساليان حضور آيت‌الله توانستند نامي و اعتباري براي خويش داشته باشند، چه در دولت احمدي‌نژاد، رضازاده، استاندار فارس از اقوام شيخ بود، عروسش، همه كاره مسائل زنان بود. دو پسر آيت‌الله يعني محمد مهدي و محمدحسن نيز دستي بر آتش فقه و انديشه دارند. محمد مهدي كه ساكن اتريش است از حيث نظر به پدر نزديك‌تر و در سالي كه گذشت، مقالات متعددي در رسانه‌ها از او منتشر شد ولي محمدحسن كه از شاگردان آيت‌الله شبيري زنجاني محسوب مي‌شود، انديشه‌هايش نسبتي با پدر ندارد. پيوند خانوادگي آيت‌الله با خانواده نجابت‌ها در شيراز – كه يكي‌شان دو دوره نماينده مردم شيراز بود و ديگري اكنون نماينده مردم تهران است-، از حيث ضمانت و قدرت تاثيرگذاري سياسي شيخ را در دوران حضورش در شيراز دوچندان ساخت.

روزگاري سياست‌ورزي

روزگار سياست‌ورزي شيخ را به سه دوره مي‌توان تقسيم كرد. دوره نخست از سال‌هاي پيش از انقلاب شروع مي‌شود و تا قبل از انتصاب او به عنوان امام جمعه شيراز ادامه دارد. در اين دوره، شيخ جوان چندان در كوران مبارزات سياسي نبود، با شخصيت‌هايي چون مصباح‌يزدي و جنتي آشنايي داشت و به سبب همين آشنايي، پايش به مدرسه حقاني باز شد، در مدرسه شمشيرگرهاي شيراز به تدريس دروس حوزوي مي‌پرداخت و چهارشنبه‌ شب‌ها، محفلي سياسي بپا مي‌ساخت، چند بار توسط ساواك، احضار و بازداشت شد و پس از انقلاب، معلم اخلاق و انديشه دانشجويان پيرو خط امام و اعضاي دفتر تحكيم وحدت در محل سفارت آمريكا بود و سرانجام در دوره اول مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده مردم شيراز راهي مجلس شد و رياست كميسيون اصل 90 را بر عهده گرفت.

حادثه‌هاي دوره دوم

دوره دوم فعاليت‌هاي شيخ اما با حضورش در شيراز رقم خورد كه سياست‌ورزي محلي و كثرت دغدغه‌هاي او سبب شد كه نشاني ويژه از او در عرصه سياست ملي به چشم نخورد، به جز حضورش در دوره اول و دوم مجلس خبرگان رهبري. در دوره سوم، او وضع مناسبي نداشت و حتي از سوي جامعه مدرسين به او پيشنهاد شد كه از تهران كانديد شود، شايد راي بياورد ولي اين پيشنهاد با مخالفت جامعه روحانيت مبارز مواجه شد و در نهايت شيخ در شيراز كانديد شد و راي نياورد. او در دوره چهارم موفق شد بار ديگر بر كرسي نمايندگي مردم شيراز در اين مجلس تكيه زند. از مهمترين حادثه‌هاي اين دوران اما در سطح محلي، به خرداد 64 باز مي‌گردد، سيد احمد پيشوا، شيخ کازروني‌‌تبار سخناني گفت كه به آشوب در شهر انجاميد. است. حائري شيرازي، از پيشوا حمايت ‌کرد و بيت آيت‌الله دستغيب عليه او بود – و البته اختلافات اين دو بيت به اين سوژه محدود نبود و ريشه‌هاي عميق و حوزه‌اي وسيع دارد-،  امام (ره) براي آرام‌کردن آشوب پيام فرستاد و آيت‌الله احمد جنتي را به شيراز اعزام کرد. هاشمي رفسنجاني در يادداشت‌هاي يکشنبه 16 تير 1364 در اين‌باره نوشته است: «نمايندگان شيراز آمدند و گزارشي از حوادث اخير شيراز را دادند که حزب‌الله عليه آقاي حائري‌شيرازي، امام جمعه اقداماتي کرده‌اند به خاطر حمايت او از پيشوا که عليه انقلاب مطالبي گفته و منجر به دخالت امام و اعزام آقاي جنتي به شيراز و دادن پيام به علما و مردم شده است.» در سطح ملي اما آنچنانكه در خاطرات مكرر بيان‌شده شيخ به چشم مي‌خورد، حضورش در مجلس دوم به هنگام انتخاب رهبر معظم انقلاب بوده است: «به دليل اينكه نوبت نطق پيش از دستور به من نرسيد بنا به اعلام نايب رئيس مجلس خبرگان هاشمي رفسنجاني، به عنوان اولين مخالف شورايي‌شدن رهبري سخنراني كردم. گفتم به مجردي كه بحث شورا مطرح شود در ذهن مردم ارسال مسلم شكل خواهد گرفت و اين يعني بي‌كفايت شدن شورا. مخالف دوم آيت‌الله جنتي بود. زماني كه نايب رئيس جلسه اعلام كرد كه موافقان با رهبري ايشان (مقام معظم رهبري) قيام كنند، چهار پنجم نفرات قيام كردند. ديگر غروب شده بود كه راي گيري پايان يافت و آيت الله جنتي پيشنهاد كردند كه براي گفتن تسليت به حاج احمد آقا به جماران برويم، شب بود كه به آنجا رسيديم و موضوع انتخاب را كه گفتيم، خدا بيامرزد حاج احمدآقا را كه گفتند دل امام را با اين انتخاب خود شاد كرديد.»

تغيير مسير سياست‌ورزي

دوران سوم سياست‌ورزي آيت‌الله اما به سال‌هاي پاياني حضورش در شيراز و انتخابات رياست جمهوري دوره نهم باز مي‌گردد. شيخ كه از حاميان جدي هاشمي بود، به ناگاه تغيير جهت داد و از جمله حاميان سرسخت احمدي‌نژاد شد. او البته در دوران اصلاحات، به‌ويژه در هنگام انتخابات، مخالفت‌هاي جدي با اصلاح‌طلبان داشت و گفته‌هايش در مخالفت با خاتمي و يارانش، جنجال‌ها برانگيخت ولي تغيير فاز سياست‌ورزي او از هاشمي به احمدي‌نژاد بيتشر به چشم آمد. در دولت اول احمدي‌نژاد، اگرچه به نظر مي‌رسيد به سبب حضور بستگان شيخ در عالي‌ترين مناصب اجرايي استان، روزگار بي‌دغدغه و حاشيه‌اي باشد ولي بادهاي مخالف از سوي نهادهاي ديگر وزيدن گرفت و در نهايت به استعفاي حائري‌شيرازي منجر شد. اين استعفا و كناره‌جويي از سياست كه او راهي قم و سپس تهران كرد، در سال 88 توام شد با حوادث تلخ پس از انتخابات و آيت‌الله بار ديگر به ميدان بازگشت، نامه نوشت، نصيحت كرد، كارت زرد داد، موعظه نمود و گاه تهديد. مذاكره با «سران فتنه» را چون مذاكره درباره «جزاير خليج فارس»، بي‌معنا خواند، درباره سازش سياسي گفت كه «اگر مذاکره بر سر حاکمیت صفین باشد، حلقه‌های زنجیروار داستان تا خوردن خیزران به دهان حسین بن علی(ع) جلو خواهند رفت»، از لاريجاني و هاشمي‌رفسنجاني انتقاد كرد، تضعيف دولت را تضعيف رهبري خواند، از كارنامه دولت در زمينه تعامل با روحانيت به شدت دفاع كرد و منتقدان احمدي‌نژاد را به دفعات نواخت. او همچنين به دفعات شدت از اينكه برخي احمدي‌نژاد را «دست‌آموز مشايي» مي‌دانند و مي‌خواهند « او را در كپسول مشايي بپيچند به سطل زباله بياندازند» و مي‌گويند كه «مملكت را مشايي اداره مي‌كند»، انتقاد كرده است.

دفاعيه‌هاي چالش‌برانگيز

دفاعيه‌هاي سياسي حائري‌شيرازي از احمدي‌نژاد اما چندان چالش‌برانگيز نبود، دفاعيات او زماني چالش و واكنش‌هاي بسيار برانگيخت كه در جريان جنجال‌هاي اجراي طرح حجاب و عفاف، شيخ يك‌تنه و تمام قد به دفاع از دولت برخاست. اين دفاع از آن رو عجيب مي‌نمود كه روزگاري خود شيخ روايت كرده بود كه تنها راه مبارزه با بدحجابي، اقامه حدود است، و «اگر يك نفر حد بخورد، همه موها مي‌روند زير چادر»، اينك سخت بر اين باور بود كه «منظور رئيس‌جمهور اين است كه به زور نيروي نظامي و انتظامي، امور شرعي را اجرا نكنيم». به عقيده شيخ، زماني كه «ما(نيروي انتظامي) مي‌آييم با يک زن بدحجاب برخورد بد مي‌کنيم و با حالت رقت‌باري با او رفتار مي‌کنيم تا مردم که شاهد ماجرا هستند متاثر شده و اين‌گونه برخورد را هو کنند»، بايد شيوه‌هاي ديگري را برگزيد تا حجاب معروف نشود، نمي‌توان سخن از پذيرفته‌شدن آن به ميان آورد، همانند كمربند ايمني. اين استدلال‌ها اما با انتقاد بسيار روبرو شد و چهره‌هايي چون مرتضي نبوي با نوشتن يادداشتي انتقادآميز، گلايه‌ كردند كه چرا آيت‌الله بر اين عقيده است كه با وجود گذشته 31 سال از پيروزي انقلاب، هنوز مقوله حجاب در كشور به عنوان يك «معروف» شناخته نمي‌شود. انتقادها اگرچه اندكي اثر گذاشت و آيت‌الله در دفاع از دولت اندكي كوتاه آمد ولي در روزهاي اخير، دفاع ضمني‌اش از طرح مكتب ايراني و اين استدلال كه مشايي و يارانش با اين ايده كه ملي‌گراها را جذب كنند، چنين ايده‌هايي را مطرح مي‌كنند و كوروش، ورد زبانشان شده است، نشان داد كه شيخ همچنان در دفاعش از احمدي‌نژاد و سياست‌هاي فرهنگي‌اش مصمم است. اگرچه به عقيده شيخ در وضعيت كنوني، «ما بین دو خط گرفتاریم و مقداری راه باریک است. ممکن است این ماشین به ماشین بغل بمالد. وقتی شما بین دو ماشین گیر کردید و می خواهید به یک طرف برخورد نکنید باید متوجه باشید که به طرف دیگر نیز نزنی» ولي قوت و پيگيري او در دفاع از سياست‌هاي فرهنگي احمدي‌نژاد نشان مي‌دهد كه شيخ حداقل در اين يك مورد، قائل به اين نيست كه به ماشين‌هاي بغلي نمالد و عليرغم هم انتقادها و اعتراض‌ها، راه خود مي‌رود.

آينده شيخ

اما آيا با تشديد اعتراض‌ها شيخ در راه خويش استوار خواهد ماند. روزگاري در خطبه‌هاي نماز، حائري شيرازي از صبوري خويش گفته بود: «من در دوران جوانی و نوجوانی بسیار کم حوصله و ناصبور بودم، از این رو وقتی موضوعی در کودکی مورد طبعم واقع نمی شد سرم را به حالت سجده بر زمین می کوبیدم و بعدها برای جلوگیری از این کار پیشانیم را داغ کردند که دیگر از شدت درد، نتوانم سرم را به زمین بکوبم اما پس از دریافت حکم امامت جمعه، خداوند صبر بسیاری به من عطا کرد.» عرصه كنوني اما بسي پرحاشيه‌تر و پرماجراتر از روزگار امامت جماعت حائري‌شيرازي است و چه بسا كه روزگاري شيخ، به جاي پيشاني، به ناچار پشت دستش را داغ كند كه حوزه فقه، تحقيق، شعر، عرفان و اخلاق را رها ساخته و خويش را به وادي سياست گرفتار ساخته است. مشابه چنين تعابيري را روزگاري شيرازيان در باب برخي تعارضات سياسي او و بيتش نقل مي‌كردند. هر چه بود، حائري‌شيرازي روزگاري با مهاجرت از شيراز و موعظه‌هاي درون خانوادگي و يا سكوت، خود را از اين چالش‌ها وارهانيد، در برابر حاشيه‌هاي تازه تدبير شيخ چه خواهد بود؟

متوسط، متوسط باقي مي مانند

اين مطلب را كه مروري است بر فعاليت‌هاي فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي، براي روزنامه تهران امروز نوشتم:

مجلس شوراي اسلامي در همه سه دهه گذشته، محلي براي جلوه‌گري يكي از جناح‌هاي نوپديد در عرصه سايسي و زايشي تازه در اين حوزه بوده است، همچنانكه در مجلس سوم، عرض اندام جريان تازه متولدشده مجمع روحانيون مبارز، جامعه روحانيت مبارز را از عرصه سياسي به كناره راند. در مجلس پنجم، رايزني‌هاي ناكام منجر به تشكيل كارگزاران سازندگي و تولد راست مدرن شد. مجلس ششم، نمودي تمام عيار از چپ مدرن بود و مجلس هشتم، تفوق، اصولگرايان متعادل را بر معادلات مجلس مقدر ساخت. و بدين اعتبار است كه هرگاه در مجلس فراكسيوني تشكيل مي‌شود، انشعاب و يا ائتلافي صورت مي‌گيرد و ...، مي‌توان آن را خشت اول برخي تحولات در آينده سياست ايران دانست. چنين پيشينه و مفروضاتي است كه در واقع پيشنهادي مانند سخنان مرتضي نبوي مبني بر امكان ظهور رهبران آينده اصلاح‌طلبان از درون اقليت مجلس را قابل تامل مي‌نمايد و يا بررسي و تحليل تحركات و حتي انتخابات اين فراكسيون كه در آينده نزديك برگزار مي‌شود را ضروري مي‌سازد.

وضعيت ويژه يك فراكسيون

آنچنانكه از ظواهر امر بر مي‌آيد، سه فراكسيون عمده در مجلس فعال هستند، فراكسيون اصولگرايان كه ياران علي لاريجاني تفوق نسبي بر مناسبات و معادلات آن دارند و رويكردي منتقدانه در برابر دولت دارد. فراكسيون انقلاب اسلامي كه حاميان دولت را در دل خود جاي داده است و به عنوان طيف اقليت اصولگرا، چالشي سخت با اصولگرايان منتقد و علي لاريجاني داشته و سرانجام فراكسيون اقليت كه در ميانه اين دو طيف با تمايلي بيشتر به سوي ياران لاريجاني، در تكاپو و رايزني سياسي است. علاوه بر اين وضعيت خاص، يعني قرار گرفتن در ميانه اقليت و اكثريت اصولگرايان- كه در مجالس گذشته كمتر بروز چنين وضعيتي سابقه داشته است-، سلسله حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري دوره دهم، فراكسيون اقليت مجلس را در وضعيتي دشوار قرار داد. نخست اينكه در درون مجلس انتظاراتي عديده از اين فراكسيون براي برائت جستن از بسياري از مواضع گروه‌هاي اصلاح‌طلبانه شكل گرفته بود و در بيرون، گروه‌هاي اصلاح‌طلب كه به ركود و سكون گرفتار آمده بودند، از اقليت مجلس انتظار داشتند كه به سبب برخورداري از وجهه و برخي مجراهاي قانوني، حداكثر تلاش خويش را براي برخي رفع برخي مشكلات به كار بندد. اين وضعيت دشوار، تنها منحصر به صحن علني و يا رايزني‌هاي پشت‌پرده نبود‌ و نمايندگان اين طيف، حتي در حوزه‌هاي انتخابيه خويش دچار تعارضات و مشكلاتي شده بودند.

بازيگردانان يك فراكسيون

در ميان 50 عضو فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي مي‌توان از چهره‌هايي چون شيخ حسين هاشميان، مسعود پزشكيان، محمدرضا تابش، داريوش قنبري، محمدرضا خباز، سيد احمدرضا دستغيب(فخرالدين)، جمشيد انصاري، مصطفي كواكبيان، شيخ قدرت عليخاني و علي‌اكبر اوليا به عنوان چهره‌هايي نام برد كه در تنظيم سازوكارهاي اين فراكسيون و همچنين مناسباتش با ساير اجزاي ساخت سياسي موثر و يا فعال بوده‌اند. حسين هاشميان، اگرچه ساكت‌تر از همه بوده، ولي به وقتش‌، تندتر و موثرتر از ساير اعضا موضع گرفته است، او به سبب رابطه نسبي با هاشمي‌رفسنجاني نزديك‌ترين رابطه با طيف هاشمي‌رفسنجاني را دارد، مانند سيد حسين هاشمي، رئيس اصلاح‌طلب كميسيون صنايع كه عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران است. مسعود پزشكيان به نطق‌هاي مستدل و موثرش شهرت دارد و سابقه وزارتش بر وزن و اعتبارش در جناح مخالف نيز افزوده است. نزديكي تابش به رئيس‌جمهور موفق از او چهره‌هاي معتبر در ميان اصلاح‌طلبان مجلس ساخته است، مواضع قنبري و جمشيد انصاري براي چپ‌هاي مدرن و معترض خوشايندتر بوده و دستغيب در برخي موارد مانند ماجراهاي مواضع چالش‌برانگيز آيت‌الله دستغيب در شيراز،‌ حضوري ويژه داشت. خباز همانند عليخاني به چپ‌هاي سنتي و احزابي چون اعتمادملي قرابت بيشتري دارد و در گشايش باب انتقاد عليه دولت فعال‌تر از ساير اصلاح‌طلبان عمل كرده است، علي‌اكبر اوليا، نسبت برجسته‌ سياسي با گروه‌هاي اصلاح‌طلب دارد ولي همشهري‌بودن با رئيس‌جمهور سابق و سابقه استانداري در دولت اصلاحات مي‌تواند گوياي مواضعش در اين حوزه باشد. مصطفي كواكبيان كه صاحب رسانه و حزب است نيز در كوشش براي پيوند با لايه‌هاي مختلف اصلاح‌طلبان به جز طيف راديكال، فعال‌ نشان مي‌دهد.  گفتني است اين اشاره‌ها و ائتلا‌ف‌ها محدود به لايه‌هاي مختلف جريان اصلاح‌طلب نيست و برخي از اين چهره‌ها چون محمدرضا تابش، فارغ از چنين اصولي، ثابت كرده‌اند كه اگر بتوانند و بشود، نه تنها با اصولگرايان منتقد كه با اصولگرايان حامي دولت هم مي‌توان دست در دست هم گذاشت و موتلف شد، همچنانكه چندي پيش، تابش براي قانوني‌شدن كاهش ساعت كار در ماه رمضان، به عنوان طراح نطق كرد و با مخالفت احمد توكلي (اصولگراي منتقد) و كواكبيان(اصلاح‌طلب) روبرو شد. بدين گزينه‌ها بايد چهره‌هايي چون سنايي و كريمي را بايد افزود كه عليرغم انتظارات اوليه، اولويت را به سكوت داده و يا درصدد برافراشتن پرچمي تازه بوده‌اند.

سويه‌هاي فعاليت دروني

در درون مجلس اما فراكسيون اقليت، رويه‌هاي متفاوتي برگزيده است. نخست اينكه رابطه‌اي نزديك با رئيس‌مجلس، نزديكان وي و اعضاي موثر فراكسيون اكثريت برقرار كرده است. اين رابطه كه سبب طرح انتقادات جدي عليه لاريجاني توسط حاميان دولت در مجلس شده،‌ براي اين فراكسيون گره‌گشا بوده است. اعضاي فراكسيون از همين رهگذر علاوه بر حمايت مطلوب از فعاليت‌هاي اصولگرايان منتقد، با ارائه برخي طرح‌هاي معطوف به تحقيق و تفحص، حضور در برخي كميته‌هاي تخصصي و ... در اين حوزه فعال بوده‌اند. در مقابل اين رويه اما فراكسيون اقليت از حداقل رابطه با فراكسيون انقلاب اسلامي برخوردار بود و روابط في‌مابين محدود به روابط شخصي برخي چهر‌ه‌هاست. اوج چنين تفاهم و تقابلي را مي‌توان در ماجراي مخالفت حاميان دولت براي انتخاب مجدد باهنر به عنوان نائب‌رئيس و راي‌نياوردن وي در فراكسيون اكثريت، حمايت اقليت براي كانديداتوري مستقل وي و سرانجام كانديداتوري پزشكيان براي حضور در هيئت‌ رئيسه و راي قابل توجه ديد. اين رويكرد دوگانه اما كه برخاسته از موضع كلي اقليت نسبت به دولت است، در مجموع سبب شده فراكسيون اقليت مجلس بتواند از جايگاهي به نسبت مطلوبي در معادلات و رايزني‌هاي سياسي مجلس برخوردار شود. وجه ديگر رفتار پارلماني اقليت‌هاي اصلاح‌طلب، تكيه بر سياست‌ورزي در چارچوب قانون اساسي بوده است. اين سياست راهبردي اگرچه در برخي مواقع مانند ديدار اعضاي فراكسيون با برخي چهره‌هاي ارشد اصلاح‌طلب مورد انتقاد اصولگرايان قرار گرفته است ولي در نهايت توانسته‌اند كه اكثريت مجلس را قانع سازند كه مولفه‌هايي چون تعامل و تعادل در راهبردهاي كلان اقليت اصلاح‌طلب، اولويت دارد.

نماي بيروني سياست‌ورزي

فعاليت‌هاي طيف اقليت مجلس اما محدود به ائتلاف‌ها و رايزني‌هاي درون مجلس نيست. مصطفي كواكبيان، خود دبيركل حزب مردم‌سالاري است و در برگزاري كنگره و انتشار روزنامه‌اش فعال‌تر از هميشه مشغول است. خباز، قنبري – كه در كنار كواكبيان حضوري فعال در حزب مردمسالاري دارد- و اوليا، پاي ثابت انتقادات رسانه‌اي عليه دولت هستند. در همين حال نبايد از نظر دور نداشت كه رابطه فراكسيون اقليت با دولت دچار بسامدي قابل توجه بوده است. اين فراكسيون، تحت تاثير شرايط سياسي، در روزگاري چون راي اعتماد به كابينه ترجيح داد كه سكوت پيشه كند، در واكنش به لوايح و طرح‌هاي مهم دولت مانند هدفمندسازي يارانه‌ها و برنامه پنجم توسعه و يا نقد سياست خارجي دولت، مشي‌ منتقدانه‌ و فعالي داشت و نكته مهم‌تر اين‌كه، تفاوت‌ روش و نظرهايي در نگاه افراد و فراكسيون به چشم مي‌خورد كه سبب شده برخي فعاليت‌هاي چالش‌برانگيز اين فراكسيون در برابر دولت، برخاسته از كنش و يا موضع فردي باشد تا رفتار نهادي و تدابير فراكسيون. علاوه بر برخي فعاليت‌هاي رسانه‌اي اعضاي فراكسيون اقليت، بايد از فعاليت سايت پارلمان‌نيوز كه با حمايت گسترده اعضاي اين فراكسيون آغاز به كار كرد و در برابر توقيف بار اولش نيز واكشن‌هاي گسترده‌اي صورت گرفت، اشاره كرد كه تفسيرهاي گوناگوني را دربرداشت و حتي در ميان فراكسيون نيز مواضعي متفاوت درباره آن اتخاذ شد. اين سايت كه اكنون مشمول فيلترينگ شده است، به سبب حاشيه‌هاي بسيارش، ديگر بلندگوي اقليت محسوب نمي‌شود و اين فراكسيون، چون ماه‌هاي نخستين مجلس هشتم، بي‌رسانه است.

آينده پيش‌رو

با مرور چنين وضعيت، پتانسيل‌ و ابزارهايي، چه نقشي مي‌توان براي آينده سياسي فراكسيون اقليت مجلس متصور بود؟ در پاسخ به چنين پرسشي بايد گفت كه اگرچه اكنون از سوي جناح مقابل اقليت اصلاح‌طلب در بيرون و مجلس، سيگنال‌هاي مثبتي براي ارتقا جايگاه و نقش‌آفريني فزون‌تر در عرصه سياسي دريافت شده است ولي عمر كم مجلس هشتم و نزديك‌شدن به انتخابات مجلس نهم(اسفندماه سال آينده)، مولفه‌اي است كه در آينده نزديك سبب معطوف‌شدن توان سياسي اين نمايندگان- چون همه نمايندگان- به مسائل و معادلات منطقه‌اي و حوزه انتخابيه خواهد ساخت و از حجم تاثيرگذاري اين گروه در مناسبات ملي و كلان خواهد كاست. بدين اعتبار، محقق‌شدن چنين خواسته‌اي، بيش از آنكه تحت‌تاثير فعاليت‌هاي دروني و پارلماني‌ باشد، معطوف به فعاليت‌هاي سياسي و  رسانه‌اي بيرون از مجلس خواهد بود و همين امر كه به صورت بديهي، تحت‌تاثير دسته‌بندي‌هاي بيروني اصلاح‌طلبان قرار خواهد گرفت، شكل‌گيري احزاب و تولد چهره‌هايي از درون فراكسيون اقليت كه بتواند در قامت يك رهبر براي جريان اصلاح‌طلب ظاهر شوند، را دور از ذهن مي‌نمايد. به عبارت‌ روشن‌تر، چهره‌هاي متوسطي كه اكنون با تكيه بر حزب و رسانه‌، در پناه تغيير مواضع و با اميد به كسب جايگاه حداكثري در آينده سياسي ايران در حال فعاليت هستند، همچنان متوسط و بازيگر لايه مياني باقي خواهند ماند. بدين واقعيت بايد مولفه‌هايي چون عدم امكان قانوني حضور گسترده اصلاح‌طلبان در انتخابات پيش‌رو و پيامدهاي آن را افزود تا به دشواري‌‌هاي اين فراكسيون بيشتر پي برد.