رابطه هاشمی و خاتمی

ماجرای تیتر یک امروز روزنامه وطن امروز گرد و خاکی به پا کرده است. روزنامه حامی احمدی نژاد که در واقع یک کیهان مدرن است، خبر داده که خاتمی پس از جلسه ای 3 ساعته با هاشمی رفسنجانی کاندیداتوری در انتخابات آینده را پذیرفته است. این خبر با عکس معروف انتخاباتی خاتمی و هاشمی هم تزئین شده است. وطن امروز همچنین خبر داده که امین زاده هم رئیس ستاد انتخاباتی خاتمی شده است. اما چرا روزنامه حامی احمدی نژاد، به مدیر مسئولی بذرپاش، همان جوانی که رئیس بسیج دانشجویی بود، مشاور احمدی نژاد در شهرداری تهران شد، مشاور جوان او در کاخ ریاست جمهوری شد، بورسیه دکترا گرفت و رئیس سایپا شد و مجوز یکی از دو روزنامه  سه سال اخیر را هم گرفت، اینگونه به خاتمی می پردازد و خبر آمدن او را تیتر اول می کند. داستان ساده است. حامیان احمدی نژاد باور دارند که هاشمی رفسنجانی هنوز هم در میان عوام دارای سوء شهرت و بدنامی است. کسی که هاشمی از او حمایت کند، در میان عوام به چهره ای وابسته به مافیای اقتصادی، دست های پشت پرده و نیمه پنهان اقتصاد معرفی می شود. در این شرایط پس بهتر است که خاتمی به عنوان مهره هاشمی به مردم معرفی شود تا جو منفی علیه او تشدید شود. طبیعی است که وقتی در ایران، افکار عمومی از انتخاب باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا استقبال می کند و رویکرد مثبتی به غرب وجود دارد، معرفی خاتمی به عنوان مهره غرب در انتخابات آینده تاکتیک موثر و در عین حال سوخته ای است. پس به همین راحتی جای غرب با هاشمی رفسنجانی در بازی شطرنج حامیان احمدی نژاد عوض می شود. البته نمی دانم نویسندگان این سناریو به این هم فکر کرده بودند که هاشمی رفسنجانی علاوه بر آمریت نزد کارگزارن سازندگی و نزدیکی به لایه هایی از اصلاح طلبان، به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین رئیس مجلس خبرگان رهبری هم مشغول به فعالیت است؟!

به همین سادگی، به همین بدمزگی

شهروند امروز نشریه ای متفاوت بود، بخصوص ترجمه هایش. در حوزه سیاست داخلی، حرف بی سر و ته زیاد می زد ولی در حوزه سیاست بین الملل، علم ، اقتصاد وطنی و فرهنگ و هنر، ترجمه های خوبی و گاه گفتگوهایی خواندنی داشت. چند نفر از دوستانم در شهروند امروز قلم می زدند. متین غفاریان، دبیر سرویس اندیشه بود. امیرحسین تیموری گاهی ترجمه هایش را در حوزه بین الملل می دیدم و چند وقت یکبار هم فرهاد عشوندی در صفحه ورزشی اش می نوشت. برای آنها متاسفم، بخصوص متین غفاریان. برای دیگرانی که به هر نحو در قصابی کردن نشریات شریک هستند، نیز متاسفم. هر چند به قول ابطحی، نایی برای ابراز تاسف باقی نمانده و کماکان به همین سادگی و البته بدمزگی، سر نشریات را می برند.     

کار، کار انگلیسی هاست

نخستین بار کیاسری، نماینده مازندرانی ها بود که اعتراض کرد که چرا برای مدرک وزیر کشور جمهوری اسلامی از کشور استعماری انگلستان استعلام کرده اید و دعوای داخلی به داوری دشمن وا نهاده اید. گمان که یادش رفته بود بزرگانی از همین نظام همین که گلویشان درد می گیرد، تخت بیمارستان های لندن را گرمترین و نرم ترین می یابند و یا اینکه وزارت علوم دولت فخیمه سال هاست که دانشجو بورسیه می کند و راهی دولت های دشمن و فرنگی می سازد. دیروز دکتر محمود احمدی نژاد نیز همین ساز را نواخت و گفت چرا از دولت خارجی برای وزیر کشور اسلامی داوری خواسته اند. ادعای عجیبی است. بسیار کسان از وزرا و مایه افتخارهای نظام، به این می بالند که از دانشگاه های انگلیس و آمریکا فارغ التحصیل شده اند و اینک بزرگان نعل وارونه می زنند. جالب ترین ادعا را اما اینبار قدیری ابیانه افاضه کرده است. او که گفته می شود دکتراي علوم دفاعي استراتژيک با گرايش مديريت استراتژيک و دکتراي معماري با گرايش شهرسازي دارد و از قضا بد نیست درباره مدارکش تحقیقاتی صورت گیرد، ادعا کرده که ترفند اعطای مدرک تقلبی به اصولگرایان یک تاکتیک سازمانهای جاسوسی برای ایجاد رسوایی است. او با طرح این ادعا که  فریفتن افراد مذهبی برای آنها بسیار مشکل است و نمی توانند آنها را به خدمت خود در آورند، پس باید برای آنها رسوایی پیش بیاورند و در زمان مقتضی از آن علیه او و جناحش استفاده نمایند، مدرک آقای علی کردان را در این ارتباط ارزیابی کرده و گفته اگر سازمانهای جاسوسی در اعطای این مدارک جعلی نقشی نداشته اند، دانشگاه آکسفورد باید از جاعل مدرک شکایت کند و همچنین شایعه عزیمت به آمریکا فردی که مدرک به کردان داده است را نشانه ای از درگیری سازمانهای جاسوسی غرب و بویژه سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس در اعطای این مدارک با هدف تخریب نیروهای انقلاب باشد. واقعا که! گمانم که برخی عقل را در پستوی خانه اشان جا گذاشته اند. پس با این حساب کل فرایند رشد و وزیر شدن کردان را نیز باید طراحی سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس بدانیم. احتمالا این سازمان های جاسوسی کسان دیگری را هم به مقام و منصب رسانیده و می رسانند. از قدیم و ندیم گفته بودند که " کار، کار انگلیسی هاست" ولی باورمان نمی شد. حالا دفعتا موضع روشن شد.

دست ها بالا!

دیشب در فرودگاه شیراز گیر افتادم. ساعت 23 قرار بود با پرواز شرکت کیش ایر به کیش برگردم. اعلام شد که برای هواپیما در فرودگاه تهران مشکل فنی پیش آمده است و پرواز با دو ساعت تاخیر، ساعت 1 بامداد انجام می شود. گویا هواپیما از دبی به تهران رفته بود. ساعت 1 خبری نشد و در نهایت ساعت 2:30 پرواز بامداد پرواز انجام شد. در فرودگاه، مسافران شیراز- تهران هم بدین بلا دچار شده بودند. یکی از خدمه هواپیمایی آسمان می گفت اگر چند ماه دیگر روند تحریم، شدت پیدا کند، انجام بسیاری از پروازهای داخلی غیر ممکن می شود.  در این میانه، پیرزنی هم اعتراض می کرد که ملت خر نیستند و باید مسئولان پاسخگو باشند. و همچنین از قول مادرش که در آمریکا زندگی می کرد، خبر داد که در یکی از پروازهای واشنگتن به کالیفرنیا ( یا جای دیگر)، به خاطر تاخیر  در پرواز، پول بلیط را برگردانده اند و پرواز رایگان شده بود. چه توقعات بجایی! هواپیمایی که ما را به کیش آورد، از کشور اکراین هم اجاره شده بود. خلبانان و خدمه هم اکراینی بودند. از این تجربه ها در یکسال اخیر بسیار داشته ام. امروز صبح اما در روزنامه اقتصاد کیش دیدیم که در تیتر یک، از زبان آقای مددی، مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش خبر داده بود: "تولیدات ایران در صنعت هواپیماسازی، تحسین جهانیان را در پی داشته است." آقا تو رو خدا، بسه! بنده به عنوان یک عضو کوچک خانواده بزرگ ملت ایران و بر  خلاف نظر  آن پیرزن محترم، اعتراف می کنم که خر هستم! نمی فهم! مگر شما و دوستان بالادستی و پائین دستی چیزی بیشتر از این می خواهید؟اعتراضی هم ندارم، چون از قدیم و ندیم گفته اند که " خلایق، هرچه لایق".