پايان

با توجه با مصاحبه اخیر مدیرکل ارشاد با یک  بلاگر و مشخص شدن اینکه وبلاگ نویسی موفق در یزد باید از چه استانداردهایی برخوردار باشد، اين حقير بدليل اينكه هيچ يك از ويژگي هاي مدنظر را ندارم، براي هميشه از عرصه وبلاگ نويسي در استان يزد خداحافظي كرده و گوي و ميدان را به دست دلسوزان و علاقمندان به فرهنگ و هنر و ادب يزد مي سپارم. در مدت نه چندان طولاني حضور در اين عرصه، ممكن است نوشته هايم سبب رنجيدگي كسي شده باشد و يا اشتباهي كرده باشم . از اين بابت از همه دوستان عذرخواهي نموده و روزگاري سرشار از موفقيت را برايشان آرزو مي نمايم.

آقای عجمین...

آقای شوق الشعرا در وبلاگش خبر داده که قرار است امروز با حجه الاسلام عجمین ، مصاحبه می کند و شاید هم مصاحبه کرده باشد. برایم عجیب بود. اینکه مدیر کل فرهنگ و ارشاد اینگونه به لمپنیسم مطبوعاتی مشروعیت بخشد. آقای عجمین ! یکی از مهمترین رنج های افرادی چون شوق به هیج انگاشته شدن اغلب بلغورهایشان است. و شما با انجام مصاحبه ، دو دستی راهی تازه و بدفرجام را در عرصه نویسندگی و مطبوعات یزد باز خواهید کرد. آقای عجمین! بی پرده می گویم: اگر چنین اتفاقی بیافتد و این مصاحبه منتشر شود ، آشکارا به جمع کثیری از اهالی علم وادب یزد ، توهین شده است. توهینی که قابل بخشش نیست. دیگر حرفی با شما ندارم...

آقاي مشکيني ، شما وکيل  هستيد

 

"در ميان حكومتهاي جهان ، تنها حكومت مشروع كه مورد تائيد حق تعالي است، حكومت جمهوري اسلامي ايران مي‌باشد." " همه نهادهاي نظام جمهوري اسلامي ايران ، يعني مجلس شوراي اسلامي ، دولت ، قوه قضائيه ، نيروهاي نظامي و انتظامي و ائمه جمعه همه زير نظر و فرمان رهبر معظم منصوب من عندالله هستند و اين امر به آنها مشروعيت بخشيده است." " تمام نهادهاي حكومت ايران مورد تاييد معصومين (ع) است ازاين رو هر فرد از ملت ايران به قصد قربت قوانين كشور را اجرا كند، صواب برده و هر فردي كه تخلف كند،گناهکار است." ‏

‏1- اين جملات بخشي از سخنان آيت الله مشکيني ، رئيس مجلس خبرگان رهبري است که ديروز توسط خبرگزاري ها منتشر شده است. با فرض پذيرش همه سخنان آيت الله مشکيني ، مي شود به نيابت از بسياري از اهالي اين مرز و بوم ، به ايشان براي پيگيري خواسته اي ساده نيابت داد. ‏

آقاي مشکيني ! دوم خرداد 76 را يادتان هست! سيد محمد خاتمي و دولت اصلاح طلبش و همچنين دولت دومش را. و يادتان هست که هر دو بار مقام معظم رهبري ، حکم رياست جمهوري خاتمي را تنفيذ کردند. و حتما شما هم چون بسياري ديگر از هواداران خويش ، به دليل تنفيذ مقام معظم رهبري ، بودن خاتمي در مقام رياست جمهوري را پذيرفتيد. و حتما خوانده ايد و شنيده ايد ، حجم عظيم توهين ها و نسبت ها را به دولت و شخص خاتمي. حال وکيل دوستداران خاتمي شويد و عليه کساني که عليه اين نهاد حکومتي زير نظر رهبر معظم ، مشروع و مورد تائيد معصومين ، اعلام جرم کنيد و يا شکايت کنيد و يا حداقل اظهار تاسف کنيد. نمي دانم ! شايد حرف هايتان چون برخي قوانين عطف به ماسبق نشوند ولي حافظه ها مي شوند.

 2- به عنوان يک شهروند ساده ، پرسش ديگري از محضر آيت الله دارم. اگر چنين است که مي گوئيد ، پس چه ضرورتي براي وجود اينهمه نهاد نظارتي ، از جمله مجلس خبرگان رهبري وجود دارد؟ آيا کسي از افراد عادي حاضر در مجلس شوراي اسلامي ، سازمان بازرسي کل کشور و يا ديوان محاسبات و حتي فقهاي حاضر در شوراي نگهبان ، مي توانند درباره تخلفات حکومتي که مورد تائيد معصومين است ، اظهار نظر کنند؟

3- جناب آيت الله ، فرموده ايد که هر فردي که قوانين کشور را رعايت نکند ، گناهکار است . و اضافه کرده ايد که اکثريت مردم ايران از اولياء الله هستند. حتما در گزارش ها به استحضار رسانده اند که اکثريت مردم اهل ايران در تخلفات رانندگي و سرپيچي از قوانين راهنمايي و رانندگي ، يدي پرقدرت دارند و يک سر و گردن از مردمان ساير نقاط جهان ، بالاتر ايستاده اند. مثال هاي ديگري هم از وفور اين نابساماني ها وجود دارد. کدام را بپذيريم ؟ اکثريت اوليا الله گناهکارند - که قطعا چنين نيست - يا اکثريت مردم ايران اولياء الله نيستند - که باز هم قطعا چنين نيست-.

‏4- آقاي مشکيني ! پرسش درباره اظهارات شما بسيار است. مي دانيد! هميشه منتظريم وقتي صحبتي از بزرگاني چون شما مي شنويم، اگر شبهه اي در ذهن داريم ، بر طرف گردد ولي انگار هر بار شبهه ها فزون تر مي گردند. راه حل چيست؟ شما که وظيفه و جايگاه قانوني اتان و همچنين شان و شخصيت علمي اتان ايجاب مي کند باز هم درباره مسائل مختلف سخن بگوئيد و جامعه را راهنمائي کنيد . پس ، امثال بنده که خام هستند و آشفته مغز، فعلا گوش دادن را فراموش مي کنيم  و به همين شبهات بسنده نمائيم. 

توضیح : این یادداشت را به عنوان سرمقاله برای روزنامه خاتم یزد نوشته ام.

راز توپ هاي گلف

جايي خواندم و خواندنش را به همه پيشنهاد مي كنم :پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه موافقت کردند. سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛ و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند. بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگر از پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند. در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که : این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند خدا، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود. سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده." پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان رو روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین. همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین. اول مواظب توپهای گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟ پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه جایی برای دو فنجان قهوه ، برای صرف با یک دوست هست!

زندگی

باورم نمی شود. امروز که بگذرد ، دوسال از سالروز ازدواجم می گذرد. متاهل بودن واقعا امر چندوجهی و غریبی است ، بویژه در جامعه امروزی ما. گاه مشکلات روزمره  چنان گلویت را می فشارند که به مرگ راضی می شوی و گاه تنها مرهم زخم های روزگار، خانه است و شانه های شریک زندگی. در میان اینهمه تناقض اما چیزهایی هست که باید محکم و بی فراز و نشیب بمانند، مثل عشق ورزیدن، بویژه اگر شریک زندگی شایسته اش باشد. به همین دلیل ساده است که باید اعتراف کنم علیرغم همه ناسپاسی های دوساله در حق همسرم که همیشه سبب تلخ کامی ام بوده، امروز می توانم بخودم ببالم بیشتر از همه روزهای دوسال گذشته دوستش دارم. و فکر می کنم این نکته مهمی است. اینکه در زندگی مشترک، به درک روشنی از علاقه ها و  خواسته های یکدیگر برسیم. حتی ممکن است این درک روشن پیامدهای خیلی تلخی داشته باشد. روشن تر اینکه اگر بفهمید برای چه نمی توانید با هم زندگی کنید خیلی بهتر از این است که نفهمید برای چه با هم زندگی می کنید؟ فکر کنم جو گیر شدم. امید که همه دونفره های دنیا ، روزگاری خوش داشته باشند ، هر روز بهتر از دیروز ، البته نه مثل محصولات صاایران! 

توضیح

یک توضیح کوچولو درباره روزنامه خاتم یزد شاید برای برخی دوستان که کنجکاو هستند و یا برای تخته کردن درش، خود می زنند، لازم باشد. با رایزنی های مداومی که انجام شد ( در طول دو سه ماه ) ، جمعی از مدیران یزدی شامل داوودی شمسی ( معاون پیشین سازمان تربیت بدنی ) ، فلاح ( فرماندار سابق ) ، اولیاء ( مدیرکل سابق مسکن و شهرسازی ) ، سید حسینی ( رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی ) ، قاسمی ( مدیرعامل سابق جمعیت هلال احمر ) ، سفید ( استاندار اسبق ) ، کریمی ( حقوقدان )، مکیان( رئیس سابق دانشگاه یزد ) و سالیانی ( فعال سیاسی - اجتماعی ) علاقمندی خود برای همراهی با مجموعه روزنامه خاتم یزد را اعلام کردند. با دوستان دیگری هم رایزنی شد که موافقت نکردند و به همراه بنده و مزیدی ( مدیرمسئول ) جمعی ۱۱ نفره برای برنامه ریزی انتشار روزنامه تشکیل شد. در گام بعدی قرار شد این جمعیت شخصیت حقوقی پیدا کنند و این شخصیت حقوقی در قالب موسسه فرهنگی هنری رسانه گستر یزد باشد. فعالیت رسانه گستر در حوزه های مختلف نشر، رسانه و پژوهش برنامه ریزی شده و قرار است یکی از فعالیت هایش هم انتشار روزنامه خاتم باشد. تامین سرمایه اولیه هم با پرداخت پنج میلیون ریال از سوی هر یک از اعضا ممکن شده است. برای گسترش فعالیت هم مقرر شده که از طرق معمول مانند دریافت وام اقدام شود که تاکنون توفیقی حاصل نشده است. برای انتشار روزنامه هم اگرچه کسری هزینه ها امری محتمل است ولی همه تلاش این است که با فعال شدن تدریجی بخش های مختلف آگهی ، خوداتکایی روزنامه مقدور شود. امری که شاید سه تا پنج ماه طول بکشد. نکته مهم اینکه اکنون انتشار روزنامه خاتم یزد حداقل برای ۱۵ نفر شغل ایجاد کرده است و با گسترش کار ، احتمال فراهم شدن شغل برای ۵۰ نفر هم دور از ذهن نیست. با آمار کنونی برای ایجاد یک شغل در ایران ، بیست میلیون تومان سرمایه لازم است. یعنی اگر قرار باشد برای ۵۰ نفر جوان یزدی شغل ایجاد شود ، سرمایه ای بالغ بر یک میلیارد تومان لازم است. حال اگر بشود مثلا با ۱۰۰ میلیون تومان ، برای ۵۰ نفر شغل ایجاد کرد ، یعنی یک دهم رقم قبلی ، خوب و شایسته است یا شایسته فحش دادن و زیرآب زنی. برخی هم گله دارند که این کار خوبی است ولی چرا یک غیر یزدی ( مثل بنده) ، که نه درکی از فرهنگ و افتخارات یزد دارد و نه دلش می سوزد. دغدغه شریفی است . خوب! این گوی و این میدان. کسی مدعی نیست که من می توانم و دیگران نمی توانند. اگر توانی است و برنامه ای درکار است ، پای به میدان گذارد و عمل کند. نشریه نیمه فعال و غیرفعال هم به وفور یافت میشوند. حتی نشریاتی فعالی وجود دارند که به شدت ظرفیت برنامه ریزی و پیشرفت دارند. الغرض! من و امثال من که به زعم برخی غیریزدی و مهاجر هستیم ، چند صباحی دیگر رخت سفر بر می بندیم و به دیار خویش باز می گردیم. اگر نهالی کاشته شود ، درختی به بار آید ، همیشه از آن بچه های یزد است و اگر نهالی ریشه کن گردد ، برعکس.