تجربه تروریست بودن
ناخواسته در صف قرار گرفتم،
دیدم همه آن طرفی می روند، من هم رفتم. باید پاسپورت ها را چک می کردند،
نوبت من که شد، چند باری در بی سیم همراه اش تکرار کرد که یک پاسپورت از
ایران داریم، جوان سیاه پوستی آمد و با احترام پاسپورتم را گرفت و رفت. چند
دقیقه ای طول کشید، پشت سری ها نق می زدند، مرد برگشت و راهنمایی ام کرد
که از صف بیرون بیایم، خیلی آرام توضیح داد که نمی توانیم شما را راه
بدهیم. علت را پرسیدم، سکوت کرد. گفتم شاید نگران هستی که یک تروریست هستم.
گفت دنبال جمله ای دیگر بودم ولی خودت دلیل اصلی اش را گفتی، فعلا اتباع
برخی کشورها را به خاطر چنین ملاحظاتی راه نمی دهیم. چاره ای نبود، پذیرفتم
و برگشتم.
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۱/۲۶ ساعت 0:44 توسط رضا حقیقت نژاد
|