دو سال است که تنها زندگی می کنم، پس از سه سال زندگی مشترک. همسر سابقم، زنی خوب و شایسته بود، مشکل اساسی اما این بود که درک واقعی و درستی از ذهن همدیگر نداشتیم و رفتارها نیز در راستای نزدیک شدن این درک نبود. بگذریم، یادم هست که وقتی برای جداشدن در رفت و آمد بودم، همواره این ضرب المثل آلمانی را در ذهنم مرور می کردم که یک پایان تلخ، بهتر از تلخی بی پایان است. الان که این دو سال را مرور می کنم، می بینم خیلی از تلخی های زندگی هنوز باقی هستند، انگار که نمی توان پایانی برایشان متصور بود...